آيتاآيتا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

دخترم آيتا

يك روز با خاله وحيده و خان جونم +اولین شیطنت

1390/5/1 13:33
نویسنده : مامي
791 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

ديروز رفتيم خونه آقاجون.خيلي به آيتا خوش گذشت. همش دوست داشت تو حياط بازي كنه. با روروئكش مي رفت گلها رو ميچيد و از خوشحالي جيغ مي زد.با خاله وحيده خيلي دوست شده بود.همش دست ميزئد و همه رو مي خندوند.روز خيلي خوبي داشتيم.نمي گذاشتند بياييم خونه... اخر سر قول داديم هفته آينده بريم و دو روز بمونيم.خدايا سايه بزرگترها و مادر بزرگها و پدربزرگها رو از سر ما كوتاه نكن...آمين

 

اولین شیطنت دختر نازنینم

شیطنت های کودکی ات روزهای پر از آرامش و سکوتم را به هیاهو کشیده است و دیگر هر آنچه از ابتدای روز تا نیمه های شب به چشم میخورد شیطنت های موش کوچکی است که به تازگی تمام طول و عرض خانه مان را با روروئکش سیر میکند و من هر ساعت و هر دقیقه و حتی هر لحظه باید به دنبالش باشم و اگر همچون امروز  لحظه ای چشم از چشمان پر امیدش بردارم همان زمان کوتاه برایش کافی است تا غافلگیرم کند...

 دخترکم امروز برای اولین بار کاسه سیسمونی اش رو شکست تا  بدانم شکستن هم ممکن است دلپذیر باشد، چون صدای شکستنش به خاطرم آورد که دخترکم انرژی و توانایی هایش روز افزون است...

 عزیزترینم! امروز شکستی چیزی را که باید می شکست و من از آن با خاطره ای شیرین یاد خواهم کرد... 

فدای یک تار مویت دلبرکم... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم آيتا می باشد