آيتاآيتا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

دخترم آيتا

مادرانه

1390/2/13 13:22
نویسنده : مامي
273 بازدید
اشتراک گذاری

موقع شير خوردن وقتي نگاهش مي كنم به خيلي چيزا فكر مي كنم. به اين که این موجود کوچولو هم براي خودش سرنوشتي داره زندگي وآينده اي كه به نحوي داره تلاش مي كنه براي آيندش. به اين فكر مي كنم كه آيتا هم روزي دوست و همكلاسي خواهد داشت. تلاش براي رفتن به دانشگاه و... روزي مي رسه كه اون هم عاشق  میشه زندگي تشكيل مي ده و بچه دار ميشه(بايد سه تا بچه بياره). اون موقع من و باباش ميشيم مامان بزرگ  و بابابزرگ. بعضي وقتا آرزو مي كنم كاش من بجاش بودم تا بزرگترين دغدغه ام خوردن شير بود . تا بزرگترين نگرانيم دور شدن مادرم براي انجام کارهاش  بود.ولی خب منم یه روزی جای آيتا بودم و به همین سادگی زندگیم رو شروع کردم با همه دغدغه های ریز و درشتش با همه سختی ها و خوبی هاش و به اینجا رسیدم جایی که خدا بهش لقب مادری رو داده...........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

سحر
11 اردیبهشت 90 19:36
امیدوارم همیشه سالم باشی و سایت از سر آیتا جون کم نشه واقعا ما بزرگ شدیم و دغدغه اش واسه پدرو مادرامون بود امیدوارم سرنوشته نی نیت عالی باشه واسه خودش و کم دغدغه باشه واسه شما(آخه بی دغدغه نمیشه)
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم آيتا می باشد