آيتاآيتا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

دخترم آيتا

اولين تلاش براي ايستادن

چند روز پيش با آيتا رفتيم پيش آمامان اينا(طبقه پايين) عمه جون مي گفتند كه آيتا با كمك ايشون چند بار به مدت كم تونسته كنار پشتي بايسته عمه جون كلي زحمت كشيده بودند و به آيتا براي ايستادن كمك كرده بودند.دست گل عمه جون درد نكنه. الهي عمه جونهاي آيتا رو براش سلامت و شاد نگهدار. عمه جون انشا الله بزرگ ميشم و زحمات شما رو جبران ميكنم.عمه نسرين و عمه ناهيد دوستتون دارم...   ...
22 تير 1390

دختر نازنينم

نازنین دخترم. دلم دستهای کوچیکتو میخواد که روی انگشتام بگذارم بیارم بالا و بالاتر و بوسه بزنم به لطیف ترین گلبرگ روی زمین. دلم میخواد نگاهت کنم آنطور که معصومانه می خوابی و گهگداری لب ورمی چینی و بعد شکوفه ی لبخند روی لبانت به بار می شینه. دلم میخواد نفسم رو پر کنم با بوی خوب بدنت و استشمام کنم ذره ذره ی وجود دلنشینت. دلم میخواد تمام دغدغه ام تو باشی و تو ... دلم میخواد تو حیاط خونه با هم دنبال بازی کنیم و تو فرار کنی و جیغ بزنی و من شاد بشم از شادی دخترک مو بورم. دلم میخواد گل بزنم به موهاتو زیباترشون کنم و دستان کوچیکت رو بگذاری تو دستم و باهم تاتی تاتی کنیم .دلم میخواد لباسی زیبا رو به تنت کنم با کفش گلدار سفید   وموهات...
7 خرداد 1390

واكسن 6 ماهگي

ديروز رفتيم و واكسن زديم . بابايي براي يادگاري يك فيلم چند دقيقه اي از واكسن زدن گلم برداشت. ماشاالله برخلاف ني ني هاي ديگه گريه اش فقط در حد 25 ثانيه طول كشيد. انصافا دختر خيلي خانوم و متيني. اين رو همه ميگن هر كي ديده از آرامشش تعريف كرده. بابايي ميگه خوش بحال ابيلقاسم كه همچي گلي قسمتش ميشه.راستي بابايي اسم نوه اش رو هم سينا گذاشته و ......
1 خرداد 1390

مادرانه

موقع شير خوردن وقتي نگاهش مي كنم به خيلي چيزا فكر مي كنم. به اين که این موجود کوچولو هم براي خودش سرنوشتي داره زندگي وآينده اي كه به نحوي داره تلاش مي كنه براي آيندش. به اين فكر مي كنم كه آيتا هم روزي دوست و همكلاسي خواهد داشت. تلاش براي رفتن به دانشگاه و... روزي مي رسه كه اون هم عاشق  میشه زندگي تشكيل مي ده و بچه دار ميشه(بايد سه تا بچه بياره). اون موقع من و باباش ميشيم مامان بزرگ  و بابابزرگ. بعضي وقتا آرزو مي كنم كاش من بجاش بودم تا بزرگترين دغدغه ام خوردن شير بود . تا بزرگترين نگرانيم دور شدن مادرم براي انجام کارهاش  بود.ولی خب منم یه روزی جای آيتا بودم و به همین سادگی زندگیم رو شروع کردم با همه د...
13 ارديبهشت 1390

گرفتن ناخنهاي آيتا

ديروز براي اولين بار ناخنهاي آيتا توسط داي داي جونش گرفته شد و داي داي جون به اين مناسبت يك تراول ۵۰ هزاري هم به دخترم داد دست گلش درد نكنه.
11 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم آيتا می باشد